ناگهان

250.000تومان

تعداد صفحات = 28 صفحه

ابعاد صفحه = A4

نوع فایل = PDF

 

 

Categories

وقتی که زل زدم متوجه شدم لبه ی پرتگاه ایستاده ام یا که باید بپرم یا تا ابد وسعت خالی دره در نگاهم باشد . گفت چه موجود آرام و بی حرکتی شدی . گفتم به جای موجود چرا اسمم را صدا نمی زنی ؟ گفت اسمت را یادم نیست . گفتم پس چرا اینجایی ؟ گفت برای اینکه باید باشم فقط همین . از روی صندلی بلند شدم . دور اتاق چرخیدم و دستهایم را زیر بغل پنهان کردم . گفت می بینی که هیچ چیزی سر جایش نیست ؟ من چنین کردم . کاری کردم که دیگر هیچ چیزی در این دنیا سرجای خودش نباشد . هرچه را که بود و نبود به هم ریختم اما به کسی جرئتش را ندادم تا مرتبش کند . آنقدر گره در گره ی کور زدم تا با دست باز نشود . می خواهی این کلاف سردرگم را باز کنی ؟ پس باید تمامش را پاره پاره کنی آن وقت دیگر هیچ چیز وجود نخواهد داشت . می بینی ؟ پس مجبوری در این هزارتوی تاریک فقط بخزی و نفس بکشی . راستی که شما آدمها تا چه حد صبورید !